بعد مرگ
آنچنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست...شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست...
اين دل خسته ، زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست...
بس كه تنهايم و يار دگري نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست...!!







