مرگ،خوابي شيرين

در آغوش خاك گرم كه جسم سرد مرا در آغوش ميگيرد


تا همه ي بي مهري ها وسردي ها و نامردي ها را به فراموشي بسپارم.


و با چه محبتي مهرش را نثارم ميكند بي منت.


و باد كه با وزش بر روي خاكم و نوازشي دلنشين آرامم مي كند


و در لابه لاي درختان برايم آوار مي خواند


و درختان برايم دست مي زنند


و حال با اين ياران ديگر احساس تنهايي نخواهم كرد.


مرگ زيباست براي جسم سردم و روح بلند پروازم


كه باز خواهد گشت در آغوش گرم وبي نهايت محبت او.