طناب سرخ
دلم اسمانی می خواهد
ابی
پاک
مقدس
ارام
دلم پرواز می خواهد
با بال و پر نه
یک تکه طناب سرخ هم کافیست….
دلم اسمانی می خواهد
ابی
پاک
مقدس
ارام
دلم پرواز می خواهد
با بال و پر نه
یک تکه طناب سرخ هم کافیست….
خدایا حسش نیست . . . .
خـودت جــریـانـو مــی دونــی دیـگه؟
آمیــــن . . . . !
مرده شور !!!
ناخن هایت را کوتاه کن !
بدنم زخمیست ...
او که رحم نکرد ..
تو مدارا کن !!!
صورتم...
سنگ قبریست!!!
رنگ و رویی دارد اما...
زیر آن سنگ ملیح
دفن شده
نفرت بی حدی
که من از دنیا دارم
فاتحه لازم نیست
سنگ به این صورت نزنید
تاکنون ندیده ام
احتضار لحظه ها برای ایستادن و مردن.
این چه کابوسی ست؟
چرا ثانیه ها نای رفتن ندارند؟
که دلم میخواهد تا سقف آسمان پرواز کنم
مثل ماهی حوضمان که چند روزی است
که روی آب است ......
این غصه های لعنتی
ازخنده دورم میکنند
این نفس های بی هدف
زنده به گورم میکنند
چه لحظه های خوبیه
ثانیه های اخره
فرشته مردن من
من و از اینجا میبره
چه اعتراف تلخیه
تارسیدن ته خط
وقت خلاصی از هوس
وای دنیا بیزارم ازت
بعد از مرگم نامم را در ذهنت تداعی نخواهی کرد
بعد از مرگم چشمانم را روی کاغذ نخواهی کشید
چشمانی که همواره به خاطر غم هابارانی بود
بعد از مرگم گرمای دستانم را حس نخواهی کرد
بعد از مرگم صدایم را نخواهی شنید
صدایی که همیشه از غم پر بود
دیـــــروز بـــا یکـــی دعــــوام شـــد ،
بهـــــم گفــت : بـــــرو بمــــیر !
بـــرگشتـــم بغلـــش کـــردم ؛
تــــا حــالا هیچـــکس دعـــای بـــه ایـــن خـــوبی بـــرام نکـــرده بـــود
امروز یک مرده شور را دیدم
آنچنان زیبا می شست که لکه هایی هم باقی نمیماند
اما نمیدوانم چرا پدرم از او خوشش نمی اید
و گریه میکند
و مادرم هم نفرینش
او که مرد خوبی است من دوستش دارم
اما کاش ناخن هایش را میگرفت
تمام بدنم را زخمی کرد
آخر فراموش ميشوم ...
از يادها ،
از خاطرات ،
از عشقها ،
از روزها ، از شبها ...
ديگر كسي حتي ،
سراغي از من نخواهد گرفت ...
انگار اصلاً وجود نداشته ام
معتاد شده ام
به مخدری
به نام قبر ...
ترک که هرگز !
آرزویم مرگ است ...
که بیـــــــــــــــــــدار نشوم...!
چقدر دلـــــــم می خواهد کســی آرام بــهم بگویـد:
" بـمیــــــــــری انشاالله "
و من فـریــــاد بـــزنم:
" آمـــــــــــیـن "
از مرگ میترسم
فقط به خاطر
گریه های مادرم
روزی می رسَـد کـِﮧ دَر خیال خُـود
جای خالی ام را حِس کـُـنی
دَر دِلَت با بغض بگـُویی :
" ڪاش اینجآ بود "
اما مَـن دیگـَـر
من دیگر در این دنیا نیستم . . . . ؟
بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود
بنویسید : بهترین دوستش تنهایی بود .
دوره زمونه ی بدی شده ،
تا زنده ای هیشکی قدر تو رو نمی دونه ...
آدم باید بمیره تا عزیز بشه ...
با لبخند میگه :
غصه نخور ،
یک روز ما هم عزیز میشیم ...
همه ما با بلیط برگشت به این دنیا آمده ایم ...
تاریخ برگشت بر روی بلیط قطار زندگیمان نوشته شده است...!
اما...
قادر به خواندن آن نیستیم...!!!
آموختم زندگی پـر از فـراز و نشیب است!
مثل همیـن میت...!
که حالا روی سر مـــا جــا دارد
و دقایقی بعد زیـــر پــا...!!!
اومدم خداحافظی دیگه دارم میرم سفر
دوست نداشتم بمونی از حال و روزم بی خبر
اومدم بهت بگم که چشم به راه من نمون
دیگه آخرین دفعه ست پا میزارم تو خونه تون
واسه من گریه نکن سیاه نپوش پشت سرم
شاید اینجوری بتونم تو رو از یاد ببرم
واسه بدرقه م نیا چیزی نگو حرفی نزن
میدونم سخته برات دیدن من توی کفن
اینجوری نگام نکن ازت خجالت میکشم
دوست نداشتم که یه خط روی رفاقت بکشم
بگو بخشیدی منو که باید از پیشت برم
چه ببخشی چه نبخشی آخرش مسافرم
من دارم میرم نگران من نباش
آخ نفسم بند اومده خونه سنگینه هواش
اینو یادت بمونه رفتنی ها باید برن
حالا نوبت منه فرشته ها منتظرن...